خاله جونی وزینب
جووووووون
خخخخخخ
شنیدی میگن: (توبدم دورازجون دخملم (بمیروبدم) ماجرای دخترمنه: ...
نویسنده :
مامانی زینب
8:25
فدایی داری مادر
دلبرداره زیارت میکنه: خداجون میدونم ازش قبول کردی.ممنونتم ...
نویسنده :
مامانی زینب
8:15
دخترابابایین
سلام چن روزیست فسقل سعی دریادگرفتنه کلمه دارد اینجانب بازوق فراوان سعی میکنیم یادش بدهیم وتلاش یک روز مااین شد: پس از سعی فراوان:زینب بگو (مَمَم مَمَم مَمَم) دخملپس ازتلاش زیادمن: مم مم مم مم... وما: دوباره اینجانب پس از سعی فراوان :زینب بگو (بابا بابا بابا) دخملپس ازتلاش زیادمان: بابابابابابا... ما: واما بعد:زینبی بگو مامان مامان مامان وهمین جوری کلی مامان اما دختر کمان قاطعانه جوابش یه کلمه بود: بابابابا... منه مادر:زینب بگو مامان زینب: بابابابابابا... ما: مامان بابابابابابا... مامان بابابابابابابابابابا... ...
نویسنده :
مامانی زینب
17:28
27فروردین
27فروردین سال 1393دخترکم اولین قدم زندگیشوبرداشت.فداش بشه مامانش واینم اولین تاتی های دخملم دیگه آماده تاتی تاتیه ازمن جلوتره الهی همیشه قدمت سبک وراهت راست باشه دخترکم خداجون شکرت ...
نویسنده :
مامانی زینب
15:04