زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
داداش حسینداداش حسین، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

دخترکم

وام خدا

زینب کوچولو روز 16 ماه خردادسال 1392قدم به این دنیا گذاشت وزندگی شیرین من وشوهرم رو عسلی کرد فسقلی همون اول دل باباییشو برد . مامانیو هم که نگو ....؛از عشق مامان به بچه کیه که خبر نداشته باشه؟ نوزاد بود دیگه یه سری میگفتن  خشگله مثه عمه جونشو مامانجونشو آقاجونشو...؛یه سری هم میگفتن خدازیادش کنه . اما برامنو شوهریم توخشگلیش لنگه نداشت یکی یدونه بود والبته الانشم هست.   خدایا  بخاطر این لطفت ازت  ممنونیم ...
17 ارديبهشت 1393

عزیزم:

دخترکم هرغصه وناراحتی خطی بر چهره ات می اندازد پس نگذار غم وغصه دنیا وجود زیبایت راخط خطی کند   ...
17 ارديبهشت 1393

مادر

  بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود ... بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست بزرگ شدیم ... به اندازه ای که  فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود... بزرگ شدیم ... و یافتیم که مشکلاتمان دیگر  با یک شکلات ، یک لباس یا کیف حل نمی شود ... و اینک والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور  از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور  از پیچ و خم های زندگی ... بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم ،  بلکه والدین ما هم همراه ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند  و یا هم اکنون رفته اند ... ...
17 ارديبهشت 1393

درسی برای زینبم

  دخترک رو به من کرد و گفت:واقعا آقا؟! گفتم:ببخشید چی واقعا؟!   گفت:واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد!   گفتم:بله   گفت:اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن،   ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشیدفقط سر پایین میندازید و رد میشید!   گفتم: آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه!   گفت:کمه؟ببخشید متوجه نمیشم؟ گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقاکه سرپایین انداختن کمه آره تو راست میگی ... ...
17 ارديبهشت 1393

بدان دخترم:

  هیچ باغبانی را سرزنش نمی كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچین كشیده است، چون باغ بی دیوار، از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند. هیچ كس هم با نام و بهانه «آزادی» دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شبها در حیاطش را باز نمی گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است. هیچ صاحب گنج و گوهری هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده می شود. هر چیز كه قیمتی تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر می رود. هر چه كه نفیس تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت لازمتر. مگر نه اینكه آثار نفیس خطی را در موزه ها و ویترینها می گذارند، تا با ل...
17 ارديبهشت 1393

برای دخترم

شکسپیر گفت: من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم، انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..   زندگی کوتاه است ..   پس به زندگی ات عشق بورز .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و .. قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن قبل از اینکه بنویسی » فکر کن قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی » ببخش قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن قبل از تنفر » عشق بورز زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر  ...
17 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترکم می باشد